انتقاد تندمربی سابق تیم ملی از کیروش و فدراسیون!
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۲۶۳۵۹
حسین فرکی، مربی سابق تیم ملی ایران و سرمربی سابق تیمهای نفت تهران، فولاد و سپاهان به انتقاد از کارلوس کیروش پرداخت و از انتخاب سرمربی ایرانی برای تیم ملی حمایت کرد. گفت و گوی مفصل فرکی با سایت ایرنا را در ادامه بخوانید:
*اکثریت از نتایج تیم ملی راضی نبودند
در حالی جامجهانی را پشت سرگذاشتیم که اکثریت هواداران از شرایط و نتایج تیم ملی راضی نبودند، تنها نکته راضیکننده در بین افکار عمومی به پیش از جام جهانی بر میگشت که با توجه به حاشیههایی که در تیم ملی به وجود آمده بود، یک سرمربی انتخاب شود که این حواشی را کنترل کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*نقطه ضعف ماست که برای کنترل حواشی سراغ او رفتیم
کیروش از نظر فنی امتحانش را در ۸ سال گذشته و در ۲ دورهای که سرمربی ایران در جامجهانی بود،پس داده بود و در این دوره هم حضور او از نظر فنی تاثیری نداشت. این در حالی بود که انتظار میرفت تیم ملی یک نمایش هجومی، زیبا و مقتدرانه مانند استرالیا، کره، ژاپن و عربستان دیگر تیمهای آسیایی حاضر در جام جهانی داشته باشد اما شاهد این اتفاق در تیم ملی نبودیم جز بازی احساسی که مقابل ولز انجام دادیم. در دو مسابقه دیگر اما تیم ملی عملکرد خوبی نداشت و این دلایل خودش را داشت که به بازیکنان و فضایی که در قطر وجود داشت بر میگشت و فضای خوبی نبود. دلیل آمدن کیروش هم همان طور که اشاره کردم به خاطر کنترل حواشی بود و این برای فوتبال ما و کشور بزرگی مانند ایران یک نقطه ضعف بزرگ است که یکی وجود نداشت که این حاشیهها را کنترل و مدیریت کند و ما مجبور شویم از یک خارجی استفاده کنیم. این جابجایی هم مصادف با انتخابات فدراسیون فوتبال تبدیل به یک حربه تبلیغاتی شد و تغییرات روی نیمکت تیم ملی صورت گرفت اما با وجود حضور کیروش باز هم درگیر مسائل حاشیهای بودیم.
*اخراج اسکوچیچ بی اخلاقی بود
در آن مقطع که دراگان اسکوچیچ برکنار شد، موافق کنارگذاشتن او نبودم و خودش باید کار را تمام میکرد و تیم را به جامجهانی میبرد. هر مربی میتواند نقاط ضعف و قوتهایی داشته باشد اما اگر به نتایج نگاه کنیم تیم ملی با این مربی فوقالعاده نتیجه گرفت و ما با اخراج اسکوچیچ بیاخلاقی کردیم. البته کار از دست او خارج شده بود و تیم ملی به یک مسیر غلط و اشتباه رفته بود و هر کسی میخواست در آن مقطع خودش را در فوتبال نشان دهد و بچسباند و دخالت میکردند و این فشارها باعث برکناری وی شد. باید پرونده جامجهانی را ببندیم و برای آینده فوتبال برنامهریزی کنیم. آینده فوتبال نیاز یک دگرگونی، به یک نیروی تازه و بنزین سبز احتیاج دارد تا در جام ملتها و دوره بعد جام جهانی بتوانیم از اعتبار فوتبال ایران دفاع کنیم.
*اگر کیروش میماند آینده فوتبال ایران سیاه بود
آینده فوتبال ایران با ماندن کیروش سیاه و تاریک بود و نمیتوانستیم به آینده خوشبین باشیم.کاری به شخص ندارم، فوتبال ما خلاصه شده به بازیکنانی که در جامجهانی حضور داشتند، قبل از این بازیها هم ۱۰، ۱۲ جوان به اردو رفتند اما این فقط یک نمایش بود و همان تیمی که به مسابقات رفت که قبلا کیروش با آنها در دوره گذشته کار کرده بود. در جامجهانی به جای ۵، ۶ بازیکن فعلی می توانستیم چند بازیکن جوان به این مسابقات ببریم که به تجربهشان اضافه شود، شاید بازی هم نمیکردند اما کنار تیم ملی تجربهشان بیشتر میشد ولی این اتفاق نیفتاد. ادامه چنین روندی دلسوزان فوتبال را ناامید میکند، فوتبال ایران اگر چه با توجه به سوابق و افتخارات گذشته یک وجهه خوب در فوتبال آسیا داشته باشد اما الان که از دورن تهی شده است و چیزی برای عرضه ندارد. این شرایط سبب شده آدمهایی که از جنس فوتبال هستند، میل و رغبتی برای به میدان آمدن ندارند و خانهنشین شدهاند و ترجیح میدهند با توجه به این حاشیه ها وارد فوتبال شوند.
*روسای فدراسیون مربی مورد نظرشان را انتخاب کردهاند!
علاقه دارم تجربه بعدی تیم ملی با یک مربی ایرانی باشد، از بین مربیان مورد نظر هم مانند امیر قلعهنویی سابقه حضور در تیم ملی را داشته است. البته گزینههای محدودی در بین مربیان داخلی برای حضور در تیم ملی داریم و این جای تاسف دارد که دست فوتبال ایران در این زمینه خالی است و سر چیزی که وجود ندارد در حال دعوا و کشمکش هستیم. گزینه های زیادی نداریم و مسئولان فدراسیون فوتبال به گزینههایی که وجود دارد هم اعتماد نمیکنند و جرات گرفتن چنین تصمیمی را ندارند.از طرفی با مربی خارجی هم تیم ملی نتوانسته است که نتیجه بگیرد تا فدراسیون معلق در زمین و هوا برای تصمیمگیری برای آینده نیمکت تیم ملی باشد. شاید هم مانند دفعه قبل مسئولان فدراسیون سیاست خودشان را دارند و رسانهای نمیکنند. در حال بازی با مهرهها هستند تا مثل قبل گزینه خودشان را انتخاب کنند. این برداشت من است که گزینه شان را انتخاب کردهاند و منتظرند که زمان بخرند و دوباره همان مربی مورد نظرشان را به نیمکت تیم ملی برساندد.
*بازیکن که نباید برای تیم ملی مربی انتخاب کند!
بازیکن باید وظیفه خودش را انجام دهد و مربی که انتخاب شده را قبول داشته باشد. اینکه عنوان شود بازیکنان ما در اروپا هستند و مربی ایرانی را قبول ندارند، پذیرفتنی نیست. به هر حال لژیونرها هم از داخل لیگ ایران به فوتبال اروپا رفتهاند و به مردم بدهکار هستند و هر چیزی دارند از فوتبال ایران دارند. به همین خاطر وقتی در اختیار تیم ملی قرار میگیرند باید کاملا تابع باشند و تواناییهایشان را در چارچوب برنامههای سرمربی در اختیار تیم ملی قرار دهند آنها که نباید برای تیم ملی و انتخاب مربی تصمیم بگیرند و مدیران فدراسیون فوتبال باید این مسئله را مدیریت کنند و موضوعی که مهم این است که همه در کنار تلاش کنیم که فوتبال ایران را به موفقیتهایی که انتظار میرود برسانیم.
*آنقدر فوتبال ایران حاشیه دارد که دیگر پدیده نداریم
شرایط ما نسبت به قبل از کرونا تا امروز خیلی متفاوت شده و همه چیز در سطح معمولی و پایین در لیگ اتفاق میافتد. مهمترین آن بحث تماشاگران است. بعد از کرونا در فوتبال جهان هواداران به ورزشگاه بازگشتهاند و حضور آنها کیفیت مسابقات را بالا برده است و به بازیکنان هم انگیزه بیشتری میدهد. بازیکنی که در یک ورزشگاه خالی بازی میکند و هیچ چشمی بازی او را نمیبیند، کیفیت و راندمان کاریاش پایین میآید. علاوه بر این فوتبال ایران گرفتار حاشیه است و دچار بلاتکلیفی و در برزخ هستیم و هر روز چند اتفاق حاشیهای همه چیز را تحت تاثیر قرار میدهد. رفتن به سوی حواشی و مسائل دیگر سبب شده نتوانیم از دل لیگ به اندازه انگشتان یک دست بازیکن پدیده و با کیفیت کشف کنیم، وقتی در لیگ بازیکن قابل نداشته باشیم، نگاه و تمرکز روی لژیونرها میرود که در شرایط بهتر و حرفهایتری بازی میکنند.
*هیئت رئیسه توانایی تصمیمگیری درست برای فوتبال ایران را ندارد
با توجه به تجربه و سابقهای که مدیران الان فدارسیون دارند، باید تصمیمهای بهتری گرفته شود، مهدی تاج، مهدی محمدنبی و منصور قنبرزاده سالها در فوتبال مدیریت کردهاند و توان بالایی دارند.نگرانی من بابت هئیت رئیسه فدراسیون فوتبال است که نمیتوانند برای فوتبال تصمیمگیری کنند و تصمیماتشان بر اساس بیتجربگی و عدم شناخت است. این یک نمونه از معضلاتی است که معلوم نیست که تا کی میخواهد ادامه داشته باشد. قصد جسارت به شخصی را ندارم اما این یک واقعیت است. آدمهای بزرگی در هئیت رئیسه باید حضور داشته باشند که تصمیمهای درستی را بگیرند.
منبع : ورزش سه
منبع: فرارو
کلیدواژه: فدراسیون فوتبال فوتبال ایران آینده فوتبال جام جهانی تیم ملی کی روش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۲۶۳۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتقاد وزیر سابق آموزش و پرورش از سیستم گزینش
وزیر سابق آموزش و پرورش با انتقاد از سیستم گزینش ماجرای دانشجویی را تعریف میکند که غیرمنصفانه از گزینش رد شده است.
به گزارش خبرآنلاین، سیدمحمد بطحایی، وزیر سابق آموزش و پرورش میگوید: «در حوزه مدیریت منابع انسانی مراحل مختلفی داریم یکی همین مساله گزینش است. چون استانداردهای قابل قبولی نداریم به تناوب دولتهایی که سرکار میآیند نگاهمان به گزینش فرق میکند، بهعنوان مثال دو هفته پیش یکی از دانشجویانم که تعهد دبیری دارد و قرار است در آینده معلم شود به من مراجعه کرد و گفت که مشکل گزینشی پیدا کرده است و توضیحاتی داد.»
بطحایی با بیان اینکه اتفاقا خانواده این دخترخانمِ دانشجو، خیلی مذهبی و مقید هستند، ادامه میدهد: «پرسیدم که چه مشکلی برایش پیش آمده و او گفت در گزینش از من سوالات متعددی پرسیدند یک سوالش این بود که من در خانه حیوان خانگی دارم یا نه؟ و این دانشجوی صادق گفته است بله دارم، مسئول گزینش هم گفته که چه حیوانی داری و او گفته گربه و توضیح داده که در جعبهای در حیاط نگهداری میکنیم.»
وزیر سابق آموزش و پرورش با بیان اینکه این دانشجو گفته که در پروندهاش اشاره شده، چون حیوان خانگی دارد، حقوقاش را قطع کردهاند و مشکلات زیادی را برایش به وجود آوردهاند، میگوید: «کسیکه چنین سوالی برایش معیار قضاوت قرار میگیرد دیگر به تخصص، علاقه، مهارتهای آن فرد و شایستگیهایش نگاه نمیکند. چه بسا او از حیث صلاحیتها، مهارتها، تواناییها و حتی اصول اعتقادی که باید یک معلم داشته باشد در بالاترین سطح باشد، اما، چون گفته من در حیاط خانه یک حیوان خانگی دارم، او را پس میزنند و رد میکنند.»
بطحایی میگوید: «حتما گزینش میتواند در داشتن یک معلم موفق تاثیرگذار باشد، اما ما متاسفانه با روشهای غلطی که دائما در حال اشاعه دادنش هستیم باعث میشویم آن جامعه معلمی که میتواند خروجیهای قابل قبولی برای کشور داشته باشد، بهوجود نیاید. بههرحال دانشآموزی میخواهد از زیر دست این معلم بیرون بیاید و معلم راهبر تربیتی اوست، وقتی معلم فرد ضعیفی باشد و سواد و مهارت ضعیفی داشته باشد، ولی روی کلید واژهها و مفاهیمی که نمیخواهم بگویم بیاهمیت، اما با اولویتهای پایینتری تمرکز کند، بنابراین نتیجهاش میشود این که امروز میبینید، معدل علمی دانشآموزان بسیار پایین آمده و به حدود هشت و نُه رسیدهاست.
او با بیان اینکه من امروز خودم در دانشگاه در حال تدریس هستم و بهعنوان معلمی که ۴۰ سال معلمی کردهام میگویم دانشجوی امروز من از حیث بنیه تحصیلی با دانشجوی چهار یا پنج سال پیش بسیار متفاوت است، ادامه میدهد: «که یک بخشش بر میگردد به همین ضعفی که در مدارس داریم و به ملاحظات علمی کمتر توجه میکنیم و بهجای آن ملاحظات حاشیهای را خیلی پررنگ میکنیم.»
شرکت دادن دانشآموز در امور سیاسیوزیر سابق آموزش و پرورش ادامه میدهد: «بهعنوان مثال اگر دانشآموزی در فعالیتهای فوق برنامه که مد نظر ماست، که بیشتر امور سیاسی است تا آنچه که باید مورد آموزش قرار گیرد، شرکت کند، برای ما ارج و قرب بالاتری دارد. اما وقتی دانشآموزی صادقانه نزد ما میآید و میگوید در خانواده من مثلا حجاب به شکلی دیگری وجود دارد، ارزشش برایمان بسیار کمتر است از دانشآموزی که سعی میکند ظاهرش را شبیه چیزی کند که ما میپسندیم.»
او با بیان اینکه ما از اول به دانشآموزان یاد میدهیم که اگر میخواهند موفق باشند باید درون و بیرونشان متفاوت باشد و بیرونشان را طوری کنند که ما میپسندیم و درونشان را هرطور خواستند داشته باشند، ادامه میدهد: «این یعنی بدترین نوع تربیتی که ما در مدارس و واحدهای آموزشیِ دانشگاه پیش گرفتهایم.»
بطحایی اظهار میکند: «مردم به آرامش نیاز دارند، مثلا اینکه یک روز میآییم، میگوییم قرار است یک روز سهمیه بنزین تغییر کند، را چرا زودتر اعلام میکنیم؟ هرچند که اصلا باید پرسید چرا این تصمیم خام و ناپخته را گرفتهایم؟ یا مثلا یک روز بورس بالا میرود، یک روز دلار تغییر میکند. ما هر روز داریم با این اقدامات استرسهایی را به جامعه وارد میکنیم که آرامش را از مردم میگیرد. انگار بعضی از ما دوست داریم مدام با مردم کشتی بگیریم. باید بگذاریم مردم زندگیشان را بکنند. بگذاریم کاسب برای کسبش برنامهریزی داشته باشد و تا این اندازه به پروپای یک استاد دانشگاه نپیچیم.»
او میگوید: «من بهعنوان کسی که سالها پست مدیریتی در کشور داشتهام باید با تاسف عرض کنم امروز یکی از مهمترین اشکالاتی که ما کشور داریم از دست دادن همین سرمایههای اجتماعی است. بیرون این در اگر از جوانی که در حال عبور است بپرسید که چه کسی را در این کشور قبول داری اعم از معلم، روحانی، پدرو مادر یا امام جماعت مسجد میگوید هیچکدام. سرمایههای اجتماعی ما از بین رفته است او دیگر به چه امید داشته باشد و از چه کسی حرف شنوی داشته باشد؟»
چرا طرح رتبهبندی شکست خوردوزیر سابق آموزش و پرورش در بخشی از صحبتهایش درباره شکست طرح رتبهبندی معلمان نیز توضیحاتی داد. او میگوید: «بر اساس نظریه صاحب نظران مدیریت، تا زمانیکه کارکنان یک نهاد از نظر معیشتی تامین نباشند هر نوع دیگری از پرداخت منتج به ارتقای کیفیت نمیشود. وقتی که خط فقر ۱۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است و میانگین پرداختی به معلم ۱۰ میلیون است و ۲میلیون تومان به عنوان رتبه بندی میدهند. (در همه نظامهای مدیریت منابع انسانی هدف رتبه بندی ارتقای کیفیت است و برای این که تلاش افراد و کیفیت کارشان بیشتر شود) زمانی که میزان دریافتی زیر یا مساوی خط فقر است و نمیتوان یک زندگی متوسطی را با حقوقی که دریافت میشود، داشت، علم مدیریت منابع انسانی میگوید شما هر چه پول بدهید تا زمانی که به سطح متوسط نرسد موجب ارتقای کیفیت نمیشود.
بطحایی ادامه میدهد: «شما نمیتوانید رتبه بندی را در حال حاضر اجرا کنید، پس اسمش را رتبهبندی نگذارید. بهتر است بگویید میخواهیم میانگین به حقوق همه دو ونیم میلیون اضافه کنیم، والسلام. چرا معلم را آزار میدهید که فلان مدرک را بیاورید یا فلان مقاله را ارائه دهید و اشک معلمها را در میآورید؟ من از اینکه این را عنوان میکنم عذرخواهی میکنم، اما از آنجایی که رتبه بندی و هر طرحی مثل آن براساس اصول علمیش عمل نمیشود به ضد خودش تبدیل میشود؛ یعنی بهعنوان مثال آمدید ۳۶ هزارمیلیارد تومان پول خرج کردید که انگیزه معلم بالا برود تا کیفیت آموزش بچه من و شما افزایش پیدا کند، اما نه تنها افزایش پیدا نکرد، بلکه معلم ناراضیتر هم شد.
او میگوید: «فرض کنید شما یک معلم بسیار فعالی بودهاید و یک معلم دیگر خیلی فعال نبوده، اما او رفته و چند مقاله منشر کرده است، اما شما این کار را نکردهاید و همین باعث شده حقوق او ۲ میلیون بالا رود، اما حقوق شما هیچ تغییری نکرده است، در نتیجه معلمی که همیشه موفق بوده و خانوادهها از او راضی بودهاند و بچهها در کلاسش خوشحال بودند، میبیند که به حقوقش اضافه نشده و معلمی که فقط یک مقاله نوشته حقوقش افزایش یافته، پس اوهم از فردا شبیه دیگری میشود و بهجای کارکردن درست در کلاس و با دانشآموزان، به مقاله نویسی میپردازد، اینجا میبینیم که این کار به ضد خودش تبدیل شد. ۴۰ هزارمیلیارد تومان پول کمی نیست که در این شرایط سخت، دولت به معلمها تزریق کرد، اما به ضد خودش تبدیل شد. من به دوستانی که با آنها کار میکردم گفتم این کار شِش ماه بعد به ضد خود تبدیل میشود.»